خادمین گمنام حضرت زهرا

السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها

خادمین گمنام حضرت زهرا

السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها

خادمین گمنام حضرت زهرا

این وبلاگ حلقه ارتباطی است بین جوانان،دانشجویان و طلاب خیّر و نیکوکاران شهرستان ساوه که با تلاش های خالصانه خود سعی در ادامه راه پیشوایان هدایت بشری ،ائمه معصومین،علیهم السلام دارند.
سامانه پیامکی :5 4 4 4 4 4 4 4 300026

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۱۹ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۵۲ time
  • ۲۲ آبان ۹۴ ، ۰۵:۲۲ معنا

 گفتند یافت می نشود، جسته ایم ما / گفت آنک یافت  می نشود آنم آرزوست

نمیدونم از کجا شروع کنم.شاید بهتره از اونجایی شروع کنم که وقتی پامو از در اتاقش میذاشتم بیرون ، صدام کرد و گفت :

" خانم! از اون بسته های خوراکی به دوستم میدی بهش بدم؟ رفته فیزیوتراپی."

منم گفتم: "باشه عزیرم.میدم به خانم پرستار."

ولی اون اصرار پشت اصرار که نه ،بده خودم بهش میدم ، بخدا میتونه بخوره خودش.

یک دفعه از ذهنم این فکر عبور کرد : براستی چقدر من و جوونای مثل من به فکر خوراکی جسم و روح دوستان و هم سن و سالان و جوونای کشورمون هستیم؟؟!!


وقتی زهرا خانم جان (پسوند جان برای اینه که زهرا هرکسی رو میخواست صدا بزنه با نهایت احترام و ادب میگه خانم جان) یکی از معلول های آسایشگاه رو دیدم که اینقدر دنبال اضافه کردن معلومات و یادگیریشه و داره از وقتش نهایت استفاده رو میکنه و کتاب و روزنامه و ... میخونه ، برای خودم متأسف شدم که چرا من از وقت و عمرم درست استفاده نمیکنم؟!

وقتی دیدم زهرا خانم جان به چندین نفر داره میسپره تا لااقل یکیشون یادش باشه و براش قرآن و معنی قرآن به خط بریل رو بگیرن،

وقتی دیدم که زهرا خانم جان، نابینای معلول ما،چقدر به خدا نزدیکه و باهاش دوست و رفیقه و باوجود معلولیتش بازم از خدا شکایتی نداره،

به حالش غبطه خوردم که چرا ما آدمهایی که سالم هستیم به اندازه ی زهرا خانم جان با خدا رفیق نیستیم

تا تقی به توقی میخوره و مانعی سر راهمون پیش میاد و گرهی به کارمون میفته ، غافل از اینکه خدا دوستمون داره و میخواد امتحانمون کنه ، باخدا قهر میکنیم و دعوا و حتی از واجباتمون کم میذاریم یا بعضی اوقات نماز و روزه رو ترک میکنیم ؛ به خیال خودمون سر خدا منت هم میگذاریم

آخه مگه ما کی هستیم که برای خدا خط و نشون میکشیم؟!

چرا زهرا خانم جان با وجود معلولیتش اینقدر خدارو قبول داره و توکل داره و دوستش داره ولی خیلی جوونای کشور اسلامی که سالم هستن و عاقل، برعکس زهرا خانم جان هستن؟؟!!


من از دخترای آسایشگاه بانو سمیه و از این دوتا دلنوشته کمترین چیزی که یاد گرفتم این بود که لااقل به اون چیزی که تو ذهن و دلمه (منظورم دوست داشتن خدا و خلق خدا و دغدغه داشتن برای مردم و اینکه دنبال این باشم در حد توان کاری کنم و...)عمل کنم و تو عمل نشون بدم که دوستشون دارم و به فکرشونم و مشکلات اونا مشکلات منه و شادی اونا هم شادی منه.


یازهرا (سلام الله علیها)

" ش . الف "


نظرات  (۲)

بسیار عالی
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۵۵ مهدیار سیفی
حس و حال آدم وقتی بین این بچه ها باشه واقعا قابل وصف نیست .اینکه اونا با این معلولیت بازم توکل دارن و شادن همه عنایت پروردگاره. اگه قرار بود اونا هم مثل ما به مشکلات نگاه کنن هیچ کدوم نمیتونستن زندگی کنن.
مطلبت خیلی قشنگ بود، کاش میشد یه روزی بیاد که همه آدما حتی یه بارم شده به این بچه ها سر بزنن تا خودشون از نزدیک اینهمه امید و توکل رو ببینن.
پاسخ:
ممنون.نظر لطف شماست.منتظر مطلبتان هستیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی