خادمین گمنام حضرت زهرا

السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها

خادمین گمنام حضرت زهرا

السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها

خادمین گمنام حضرت زهرا

این وبلاگ حلقه ارتباطی است بین جوانان،دانشجویان و طلاب خیّر و نیکوکاران شهرستان ساوه که با تلاش های خالصانه خود سعی در ادامه راه پیشوایان هدایت بشری ،ائمه معصومین،علیهم السلام دارند.
سامانه پیامکی :5 4 4 4 4 4 4 4 300026

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۱۹ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۵۲ time
  • ۲۲ آبان ۹۴ ، ۰۵:۲۲ معنا

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

چندین سال کسب و کارش را با اباالفضل (علیه السّلام) تقسیم می کرد، آخر شب پول را تقسیم می کرد و می گفت: این سهم اباالفضل (علیه السّلام)، اگر گدا می آمد و یا برای حسینیه می داد و یا برای عروسی می داد ... .
می گفت: همش سهم اباالفضل (علیه السّلام)، هر کی می آمد تشکر کنه، می گفت: این سهم اباالفضل (علیه السّلام) است، از عباس (علیه السّلام) تشکر کن.
گذشت، بعد مدتی یه دونه دخترش مبتلا به سرطان خون شد، به طوری که از جاش نمی تونست بلند بشه، پیش هر دکتری که بردند همه جوابش کردند، خبر پیچید تو مردم شهر، کسانی که پول ها را خرج نکرده بودند، به او گفتند یه جای کار تو عیب داره وگرنه اباالفضل (علیه السّلام) تو کاسه ی تو نمی گذاشت، خیلی دلش شکست، یه شب که آمد خانه، خانمش گفت: تو می خواهی چیکار کنی؟ علت را پرسید: گفت از طعنه ی همسایه ها خسته شدم، هر کس من را می بینه با لحنی از من می پرسه که شوهرت این پول ها را از کجا آورده، که این جور بلاش به بچه تون خورده و درد ناعلاج  گرفته، تو که این همه پولات را
با اباالفضل (علیه السّلام) تقسیم کردی، چرا پس بهت محل نمی ذاره؟ چرا نمی ری از او بخوای؟ بهش برخورد، اومد وضو گرفت، تا اومد تکبیر بگه، گفت: خدایا این دو رکعت سهم اباالفضل (علیه السّلام)، باهاش کار دارم، دارم برا اربابام پیشکش می فرستم، پول هایی که خرج کردم کارساز نبوده، دو رکعت نماز براش بفرستم، دو رکعت نماز را خواند، بعد سر به سجده گذاشت، ای اباالفضل ! مردم می گویند تو بچه ام رو مریض کردی، مردم می گویند این درد ناعلاج را در بدن بچه ام تو انداختی، من باور نکردم، من شنیدم تو شفا می دهی و گره باز می کنی ... .
آقا حرف های مردم یه طرف، ولی حرف امشب خانمم یه طرف، دیگه بهم گفت، تو که با اباالفضل (علیه السّلام) رفیقی، چرا آدمت  حساب نمی کنه، آقا من بد کردم، چرا باید دخترم تقاصش را پس بدهد ... .
حرف هایش را زد و آمد، صورت دخترش را بوسید و رفت خوابید، نیمه های شب دید یکی داره شانه اش را تکان می ده، بابا ! پاشو بلند شو، فکر کرد داره خواب می بینه، روشو برگردوند ولی دید انگار جدی جدی یکی داره صداش می کنه، کارت دارم برات پیغام دارم، دید دخترش کنارش نشسته، گفت تو چه جوری از بسترت تا اینجا اومدی؟ گفت بابا منم خواب بودم، از بوی عطر خوبی از خواب پا شدم، دیدم یه آقای سبز قبایی کنارم نشسته، یه دستی به بدنم کشید، گفت دختر بچه، نازنین پاشو، همین حالا برو بابا

تو از خواب بیدار کن، منم بی اختیار پا شدم، برو به بابات بگو، اباالفضل (علیه السّلام) سلام رسوند، گفته
این هم سهم اباالفضل (علیه السّلام) .... .

منبع:کتاب گلواژه های روضه

۳۰ آذر ۹۳ ، ۰۱:۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر
۲۴ آذر ۹۳ ، ۰۰:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

در آن وقت که شیخ ما (ابو سعید ابوالخیر) به نیشابور رفت،استاد امام ابوالقاسم قشیری (صوفی بزرگ وشیخ خراسان وصاحب الرساله القشریه) شیخ ما را ندید و او را منکر بود. هر چه بر زبان شیخ ابوالقاسم می رفت عینا به شیخ ما باز می گفتند... و شیخ هیچ نمی گفت.
روزی بر زبان استاد امام (ابوالقاسم) رفت که بیش از این نیست که بو سعید حق تعالی را دوست میدارد و حق تعالی ما را دوست میدارد.فرق این است که ما در این راه پیلیم و بو سعید پشه!

این خبر را نزدیک شیخ ما آوردند.شیخ آن کس را گفت برو پیش استاد امام و بگو که:(( آن پشه هم تویی،ما هیچ نیستیم،و ما خود در این میان نیستیم.))


آن درویش بیامد و آن سخن را به استاد امام گفت.

استاد از آن ساعت عهد کرد که دیگر بد شیخ ما نگوید.

۱۹ آذر ۹۳ ، ۰۱:۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

روزی سه وعده جای غذا غبطه میخورم...
هرشب به حال اهل بکا غبطه میخورم...
من از دعای مادر خود سینه زن شدم..
بر مادرم به وقت دعا غبطه میخورم..
فرق است میان غبطه و بخل و حسد عزیز...
پلکم همیشه تر شده تا غبطه میخورم...
با روضه خوان مجلستان گریه میکنم...
بر ذاکران و سوز صدا غبطه میخورم...
ای پیرغلامهای حسینیه های عشق..
هر دم به موی و روی شما غبطه میخورم...
بر چایی ریز روضه یتان وقت ریختن...
بر استکان به قصد شفا
 غبطه میخورم...
با یاد چای تلخ نجف چای روضه را..
من با نبات وقند نه با غبطه میخورم..
آنها فدا شدند که ما زندگی کنیم..
من بر رشادت شهدا غبطه میخورم..
حتی به درد کشته شدن هم نمیخورم...
بر گوسفند نذر عزا غبطه میخورم..
من روز و شب به کرببلا فکر میکنم..
یعنی همیشه و همه جا غبطه میخورم..
حال مجاورین حرم هم حکایتیست..
هر شب کنار فاصله ها غبطه میخورم...
دیدم پیاده های حرم پا برهنه اند..
بر زخم ها و تاول پا غبطه میخورم..
دارد تمام میشود این ماه اشک و خون..
هر دم به ماه خون خدا غبطه میخورم..
این اربعین اگر نروم تا به کربلا...
بر زایران کرببلا غبطه میخورم

۱۵ آذر ۹۳ ، ۰۸:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

با تمام وجود گناه کردیم: نه نعمت هایش را از ما گرفت و نه گناه ما را فاش کرد اگر اطاعتش می کردیم چه می شد ؟!

 

روزی اهل روستایی تصمیم گرفتند برای بارش باران دعا کنند. در روز مقرر همه گرد هم آمدند
و فقط یک پسر بچه با خود چتر آورد...
به این می گویند :ایمان


۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۳:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر


«أَلتَّوَدُّدُ إِلَی النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ.»:

مِهرورزی و دوستی با مردم، نصف عقل است.
۰۸ آذر ۹۳ ، ۲۳:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر


باز هم من زنده ام،آه ای خدا متشکرم!

بازباران برغبارشیشه ها،متشکرم!

بازهم بیداری وخمیازه وصبحی دگر،

دیدن آینه و نوروصدا،متشکرم!

بازهم یک سفره ویک چای داغ ونان گرم،

فرصت دیدارتو دراین فضا، متشکرم!

باردیگر میتوانم بوکنم از پنجره،

یاس خیس خانه همسایه را ،متشکرم!

گرچه دراین وقت پر،گهگاه یادت میکنم،

خاطرم جمع است میبخشی مرا، متشکرم!

منکه بی تسبیح وبی سجاده ام ،ازمن بگیر،

این تغزل رابعنوان دعا، متشکرم.


۰۲ آذر ۹۳ ، ۰۸:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر