دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر / کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود، جسته ایم ما / گفت آنک یافت می نشود آنم آرزوست
نمیدونم از کجا شروع کنم.شاید بهتره از اونجایی شروع کنم که وقتی پامو از در اتاقش میذاشتم بیرون ، صدام کرد و گفت :
" خانم! از اون بسته های خوراکی به دوستم میدی بهش بدم؟ رفته فیزیوتراپی."
منم گفتم: "باشه عزیرم.میدم به خانم پرستار."
ولی اون اصرار پشت اصرار که نه ،بده خودم بهش میدم ، بخدا میتونه بخوره خودش.
یک دفعه از ذهنم این فکر عبور کرد : براستی چقدر من و جوونای مثل من به فکر خوراکی جسم و روح دوستان و هم سن و سالان و جوونای کشورمون هستیم؟؟!!
وقتی زهرا خانم جان (پسوند جان برای اینه که زهرا هرکسی رو میخواست صدا بزنه با نهایت احترام و ادب میگه خانم جان) یکی از معلول های آسایشگاه رو دیدم که اینقدر دنبال اضافه کردن معلومات و یادگیریشه و داره از وقتش نهایت استفاده رو میکنه و کتاب و روزنامه و ... میخونه ، برای خودم متأسف شدم که چرا من از وقت و عمرم درست استفاده نمیکنم؟!
وقتی دیدم زهرا خانم جان به چندین نفر داره میسپره تا لااقل یکیشون یادش باشه و براش قرآن و معنی قرآن به خط بریل رو بگیرن،
وقتی دیدم که زهرا خانم جان، نابینای معلول ما،چقدر به خدا نزدیکه و باهاش دوست و رفیقه و باوجود معلولیتش بازم از خدا شکایتی نداره،
به حالش غبطه خوردم که چرا ما آدمهایی که سالم هستیم به اندازه ی زهرا خانم جان با خدا رفیق نیستیم
تا تقی به توقی میخوره و مانعی سر راهمون پیش میاد و گرهی به کارمون میفته ، غافل از اینکه خدا دوستمون داره و میخواد امتحانمون کنه ، باخدا قهر میکنیم و دعوا و حتی از واجباتمون کم میذاریم یا بعضی اوقات نماز و روزه رو ترک میکنیم ؛ به خیال خودمون سر خدا منت هم میگذاریم
آخه مگه ما کی هستیم که برای خدا خط و نشون میکشیم؟!
چرا زهرا خانم جان با وجود معلولیتش اینقدر خدارو قبول داره و توکل داره و دوستش داره ولی خیلی جوونای کشور اسلامی که سالم هستن و عاقل، برعکس زهرا خانم جان هستن؟؟!!
من از دخترای آسایشگاه بانو سمیه و از این دوتا دلنوشته کمترین چیزی که یاد گرفتم این بود که لااقل به اون چیزی که تو ذهن و دلمه (منظورم دوست داشتن خدا و خلق خدا و دغدغه داشتن برای مردم و اینکه دنبال این باشم در حد توان کاری کنم و...)عمل کنم و تو عمل نشون بدم که دوستشون دارم و به فکرشونم و مشکلات اونا مشکلات منه و شادی اونا هم شادی منه.
یازهرا (سلام الله علیها)
" ش . الف "