یکسال گذشت...
چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۳ ق.ظ
سال گذشته همین موقع ها بود...
تلفنم زنگ زد
قرار بر یک عیادت بود،اما...
آه...
در چارچوب آن همه قضاوت نا عادلانه ات
دهان نیمه باز ِ دَر
شاهد رفتن من شد
حالا...
بیهوده,این همه پله های پشیمانی را
برای دیدن دوباره من,پایین نیا
من چشمهایم را شسته ام
آن هم با اسید...
۹۴/۰۴/۱۰